معنی سقف درشکه

حل جدول

لغت نامه دهخدا

درشکه

درشکه. [دُ رُ ک َ / ک ِ] (روسی، اِ) گردون چهار چرخه ای که جلو آن باز و سقف اطاق وی رامی توان بلند کرد و برافراخت و یا تا کرد و خوابانید. (ناظم الاطباء). مأخوذ از کلمه ٔ «دروژکی » روسی، اصلاً نام وسیله ٔ نقلیه ٔ کوچک و سبکی در روسیه، دارای دویا چهار چرخ است که بوسیله ٔ اسب کشیده میشد. این نام در روسیه و ممالک اروپا و ایران به وسایط مشابه نیز اطلاق شده است. فایتون. (از دایرهالمعارف فارسی).


سقف

سقف. [س ُ ق ُ] (ع اِ) ج ِ سقف. رجوع به سقف شود. (منتهی الارب).

سقف. [س َ] (ع اِ) آسمانه. (دهار). عرش. (نصاب). آسمان خانه. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (منتهی الارب): این خانه را از سقف تا بپای زمین صورت کردند. (تاریخ بیهقی).
ز بهر سقف عدوی سپید دستش دان
که شب ز چهره گلیم سیاه برسازد.
مجیرالدین بیلقانی.
چون سقف تو سایه نکند قاعده چیست
چون نان تو موری نخورد مائده چیست.
خاقانی.
رستخیز است خیز و باز شکاف
سقف ایوان و طاق طارم را.
خاقانی.
سقف گردون کو چنین دائم بود
نز طناب و استنی قائم بود.
مولوی.
هریکی دیوار اگر باشد جدا
سقف چون باشد معلق بر هوا.
مولوی.
شنیدم که مردی غم خانه خورد
که زنبور در سقف او لانه کرد.
سعدی.
از صحن خانه تا بلب بام از آن من
از سقف خانه تا به ثریا از آن تو.
وحشی بافقی.
- سقف آسمان سوراخ شدن، کنایه از واقعه ٔ عظیم و حادثه. (مجموعه مترادفات ص 365).
|| آسمان. || (مص) پوشیدن خانه. (منتهی الارب).

سقف. [س ُ ق ُ] (معرب، اِ) مخفف اسقف است که قاضی ترسایان و حاکم و مهتر ایشان باشد. (برهان):
چو خسرو برفت از برش چاره جوی
جهاندیده سوی سقف کرد روی.
فردوسی.
سقف گفت ما بندگان توایم
نیایشگر پاک جان توایم.
فردوسی.
|| زاهدی که خود را بجهت ریاضت نفس بزنجیر آویزد. (برهان) (آنندراج).


درشکه سازی

درشکه سازی. [دُ رُ ک َ / ک ِ] (حامص مرکب) ساختن درشکه. || (اِ مرکب) محل ساختن درشکه.

تعبیر خواب

درشکه

درشکه یک کلمه روسی است که به زبان فارسی آمده و پذیرفته شده مانند سماور و چندین کلمه دیگر که ریشه روسی دارند. معبران کهن در این باره چیزی ندارند اما درشکه یک وسیله نقلیه شهری است و تعبیری در حد کار آرائی خودش دارد. چنان چه در خواب ببینید که سوار درشکه شده اید و از جائی به جای دیگر می روید در آینده تحولی در زندگی پیدا می شود که جا به جا می شوید. این جا به جائی هم می تواند اسباب کشی باشد و هم انتقال شغلی اداری، حتی ممکن است در یک کارخانه یا اداره از یک سالن به سالن دیگر و یا از یک شعبه به شعبه دیگر منتقل شوید و لی این تغییر و تحول و جا به جائی شما را کوچک تر از آن چه هستید نمی کند و می تواند علتی برای مفاخره باشد. بی آن که واقعا شایستگی داشته باشید فخر می فروشید و مباهات می کنید. اگر دیدید کسی دیگر با درشکه به طرف شما می آید یا خبری دریافت می دارید و یا مسافری برای شما می رسد و یا تحفه ای می فرستند و سوغاتی می گیرید. اگر دیدید درشکه از مقابل شما گذشت و رفت یا خودتان به سفر می روید و یا یکی از دوستان نزدیک از شما دور می شود. اگر دیدید خودتان درشکه را می رانید کاری بزرگ انجام می دهید و اگر احساس کردید درشکه ای که می رانید به خودتان تعلق دارد در خانواده تدبیر تازه ای می اندیشید و تغییراتی می دهید. اگر سوار درشکه ای بودید که اسب های راهوار داشت و ضع شما بهبود می یابد و به پیروزی هائی می رسید و اگر اسب ها رنجور و نحیف بودند و ضع شما از این که هست بدتر می شود. -

فرهنگ فارسی هوشیار

درشکه

روسی گردونه (اسم) گردونه چهار چرخه که با اسب کشیده شود و اطاقکی برای حمل مسافر دارد که سقف آنرا میتوان بلند کرد و بالای اطاقک پوشاند یا تا کرده خوابانید.


درشکه چی

راننده درشکه

فرهنگ عمید

سقف

بالاترین سطح داخلی هر فضای سرپوشیده: سقف خودرو، سقف اتاق،
بالاترین میزان هرچیز: سقف درآمد،
[قدیمی، مجاز] = آسمان
* سقف لاجورد: [قدیمی، مجاز] آسمان،
* سقف مینا: [قدیمی، مجاز] آسمان،
* سقف دهان: (زیست‌شناسی) = کام۲


درشکه

گردونۀ چهارچرخه‌ای که با اسب کشیده می‌شود و سایبان آن باز‌و‌بسته می‌شود،

عربی به فارسی

سقف

سقف , پوشش یا اندود داخلی سقف , حد پرواز , پوشش , طاق , بام () خانه , مسکن , طاق زدن , سقف دار کردن

فارسی به عربی

سقف

سقف، غرفه علویه

مترادف و متضاد زبان فارسی

درشکه

ارابه، دلیجان، کالسکه، گاری

گویش مازندرانی

درشکه

یک لنگه ی در

معادل ابجد

سقف درشکه

769

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری